عاقبت راه زنی که نماز میخواند!
يكى از علماء از كربلا و نجف بر مى گشت ولى در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده
و هر چه او و رفقايش داشتند، همه را سارقين غارت نمودند آن عالم مى گويد: من كتابى داشتم كه سالها
با زحمت و مشقت زيادى آن رانوشته بودم و چون خيلى مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود،
اتفاقا كتاب ياد شده نيز به سرقت رفت ،به ناچار به يكى از سارقين گفتم من كتابى در ميان اموالم ...